| علیرضا فولادی 
 
 به چشم من ببخش- آسمانی!-
 
 افقافق طلوع ناگهانی
 
 بیا و ماه لحظههای من باش
 
 در این هزارویک شب کتانی
 
 بهار من که بی تو بی تو بی تو
 
 خزانیام خزانیام خزانی
 
 بیا و برگ زیستن بیاور
 
 برای این درخت استخوانی
 
 تو را به انتظار میسرایند
 
 تمام سروهای ارغوانی
 
 تویی که کولهبار دستهایت
 
 پر است از خدا و مهربانی
 
 |